عشق من....
انزلی چی آبای
از بام بی وفایی تو سخت می پرم
نظرات شما عزیزان:
امشب نشسته خاطر مهتاب در سرم
پرواز می کنم به بلندای آسمان
پروانه سوخته در من و بی تاب ِ اخترم
اما هنوز درنفسم آتش تو هست
هرچند خیس می شود اوراق دفترم
تسلیم رأی و باور قلبم نمی شوم
امشب مچاله می کنم احساس و باورم
شالوده ی تفکر ِ من را به هم زدی
حالم خراب تر شده ، صد بار ، بدترم
تا انتهای کوچه ی مهتاب می روم
دلواپس از نشانه ی دیدار آخرم
دلواپسم از اینکه بیایم و بعد از آن ...
بی شک دوباره حسرت آن روز می برم
Power By:
LoxBlog.Com |