عشق من....
انزلی چی آبای
ز دو دیده خون فشانم،ز غمت شب جدایی
نظرات شما عزیزان:
چه کنم؟که هست این ها گل باغ آشنایی
مژه ها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی
در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آن که شاید تو به چشم من درآیی
سر برگ گل ندارم،به چه رو روم به گلشن؟
که شنیده ام ز گل ها همه بوی بی وفایی
به کدام مذهب است این؟به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را،که تو عاشقم چرایی
به طواف کعبه رفتم،به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی،که درون خانه آیی
به قمارخانه رفتم،همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی
در دیر می زدم من،که یکی ز در درآمد
که درآ،درآ،عراقی،که تو هم از آن مایی
Power By:
LoxBlog.Com |