عشق من....
انزلی چی آبای
نظرات شما عزیزان:
نشد دوباره تو را با کلام عشق بنامم
نشد، نشد، نشد ای نامت اعتبار کلامم!
چه راه دور و درازی ، چه راه دور و درازی
که خواب هم نرساند به سایه تو سلامم
تو آفتاب خط استوا و من شب قطبی
تو از سلاله نوری، من از تبار ظلامم
وساطتی کن و زلفت ، بگو بخواندم ای دوست!
به نیم جرعه نسیم ، این نسیم بی تو حرامم!
به راه قافله های نسیم چله نشستم
مگر شمیمی از آن پیرهن رسد به مشامم
شرابخانه ی حیرانی همیشه ! اَلا تو !
نشد که بی تو کسی بشکند خمار مدامم
هنوز اگر تو و خورشید و گل به صف بنشیند
به جز تو دل نگراید به سوی هیچ کدامم
هنوز اگر تو بیایی ، دوباره می شوم آغاز
اگرچه خسته تر از آفتاب برلب بامم
Power By:
LoxBlog.Com |