عشق من....
انزلی چی آبای
چشمانم گریان است و دلم خون دل من صاف است به زلالی آب وچشمانم گریه می کنند مانند آسمان پاهایم یخ زده و دستانم خسته از پارو زدن دیگر به چه امیدی زنده بمانم وقتی که در این دریای بیکران ساحلی پیدا نیست آری این دریا غم من است غم های من پایان نخوا هد یافت حال که ترکم کردند و دلم شکست... من نا امید نمی شوم و همچنان پارو می زنم چون خدا را دارم خدای من دل شکسته ی من را ترمیم کن و مرا از این دریا ی غم و خون نجاتم ده...
نظرات شما عزیزان:
salam
vebe khobo bahali dary
be manam ye sar bezan
Power By:
LoxBlog.Com |