عشق من....

انزلی چی آبای

وقتی که شانه هايم

در زير بار حادثه می‌خواست بشکند

يک لحظه

از خيال پريشان من گذشت:

« بر شانه های تو ... »

بر شانه های تو

می‌شد اگر سری بگذارم.

وين بغض درد را

از تنگنای سينه برآرم

به های های

آن جان پناه مهر

شايد که می‌توانست

از بار اين مصيبت سنگين

آسوده‌ام کند.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در 18 دی 1389برچسب:,ساعت 20:16 توسط abay0181| |


Power By: LoxBlog.Com