عشق من....

انزلی چی آبای

پرسيد که چرا دير کرده است ؟ نکند دل ديگري اورا اسير کرده است ؟
خنديدم و گفتم او فقط اسير من است تنها دقايقي چند تاخير کرده است گفتم امروز هوا سرد بوده است شايد موعد قرار تغيير کرده است...
خنديد به سادگيم آينه و گفت احساس پاک تورا زنجير کرده است! گفتم ار عشق من چنين سخن مگوي گفت : خوابي سالها دير کرده است...
در ايينه به خود نگاه ميکنم آه عشق او عجيب مرا پير کرده است راست گفت آيينه که منتظر نباش او براي هميشه دير کرده است .



نظرات شما عزیزان:

Tina
ساعت0:04---15 دی 1389
سلام

واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم

خیلی مطالب وبت قشنگ میشه با هم وبلاگ بزنیم یا من بیام تو وبلاگت به عنوان نویسنده؟

پاسخ:salam ok har kodomesho duost dari anjam bede id a_abay0181 abay_anzalichi add kon khabaram kon


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در 14 دی 1389برچسب:,ساعت 23:29 توسط abay0181| |


Power By: LoxBlog.Com