عشق من....
انزلی چی آبای
دیروز سراغ بوم نقاشی ام رفته بودم
نظرات شما عزیزان:
می خواستم تو را بکشم
تو را که نه ؛ دور بودی
سایه ات را
ولی آن هم کوچک بود
خواستم خیالت را بکشم
کمرنگ بود
آنقدر کمرنگ
که بوم هم از دیدنش عاجز شد
بی هدف خودم را کشیدم؛
خودم را که نه، چشمانم را
اما در پایان آنچه خودنمایی می کرد
حسرت دیدنت بود در نگاهم
Power By:
LoxBlog.Com |