عشق من....

انزلی چی آبای

وقتی دلم دمی گیرد دیگر گریه نمی کنم!

قاصدک رویا هایم را فوت می کنم تا آهنگ سفر سازد

و خبر غربتم را تا دیار دور برای آن گمگشته فاش کند

وقتی دلم دمی گیرد دیگر گریه نمی کنم!

پیراهن شب نمایم را بر تن رنجورم می کنم

وشال ابریشمم را بر دوش میگذارم

ودر کوی و محله مان زیر نور معابر دست در دست ظلمت شب

دوشا دوش جیر جیرکها قدم بر می دارم

و آه دلم را با یک رنگی شب در میان میگذارم

وقتی دلم دمی گیرد دیگر گریه نمی کنم!

چشمانم را می بندم و دستانم را سوی آسمان بلند می کنم

و تورا با تمام تیرگی ات در تاریکی شب طلب می کنم

و نام تو را با سوز دل فریاد می کنم

فریاد می کنم....

وقتی دلم دمی گیرد دیگر گریه نمی کنم!

اما.....!

اما اشک های دلتنگی ام را از دیدگان منتظر دلم پاک می کنم

وقتی دلم دمی گیرد دیگر گریه نمی کنم!


گریه نمی کنم؟!......



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در 3 آبان 1389برچسب:,ساعت 18:48 توسط abay0181| |


Power By: LoxBlog.Com