عشق من....
انزلی چی آبای
بــرام دعـا کن عشـق من ، همیـن روزا بمیــرم
نظرات شما عزیزان:
آخه دارم از رفتنـت ، بدجـوری گـر می گیــرم
دعـا کنم که ایـن نفـس ، تمــوم شـه تا سپیـده
کسی نفهمـــه عاشقت ، چــی تا سحر کشیــده
این آخــرین بارِ عزیز، دستامو محکمتـر بگیـر
آخه تو که داری میری ، به من نگو بمون نمیــر
تو میـری و یه باغ سبز، درش به روت بازِ هنوز
من باغ سوختـم نازنین، باشه بـرو با من نســوز
اگــه یه روز برگشتـی و گفتنــد فلانــی مــرده
بدون که زیــرِ خاکِ سرد، حسِ نگات و بــرده
گریــه نکـــن بــرای مـن، قسمــت مـا همیــنه
دستامو محکمتــر بگیــر، لحظــه ی آخریمــــه
Power By:
LoxBlog.Com |