عشق من....

انزلی چی آبای

دوباره من ، دوباره تو ، دوباره عشق ، دوباره ما

دو هم نفس ، دو هم زبون ، دو هم سفر ، دو هم صدا

دلم گرفت اي هم نفس ، پرم شكست تو اين قفس

تو اين غبار ، تو اين سكوت ، چه بي صدا ، نفس نفس

از اين نا مهربوني ها ، دارم از غصه ميميرم

رفيق روز تنهايي ، يه روز دستاتو ميگيرم

تو اين شب گريه ميتوني ، پناه هق هقم باشي

تو اي همزاد هم خونه ، چي ميشه عاشقم باشي

تو اين پايان تنهايي ، پناه آخر من باش

تو اين شب مرگي پاييز ، بهار باور من باش

بذار با مشرق چشمات ، شبم روشنترين باشه

ميخوام آيينه خونه ، با چشات هم نشين باشه



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در 25 خرداد 1389برچسب:,ساعت 19:28 توسط abay0181| |


Power By: LoxBlog.Com